آمیز قلمدون
آمیز قلمدون
دلم می خواست سرمو می ذاشتم روی شونه ت و آهسته به خواب می رفتم ( لبخند تبداری می زند ) شونه های تو مهربان ، قوی و خیلی خوبه شوکت . اگه یه شب فقط یه شب سرمو می ذاشتم روی شونت ،نه ! حتّی اگه یه لحظه دستتو می ذاشتی روی شونه های من ...اوه اگه می دونستی چه کمالی ، چه قدرتی به ام می داد !( سمت پنجره می رود .) اون وقت شکسته ای برات می نوشتم که توی موزه ها بذارن .
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط عامر غیاثی |